طرح آماده

طرح‌ها و خاطراتی که می تواند مورد استفاده "فرهنگیان" قرار گیرد

طرح آماده

طرح‌ها و خاطراتی که می تواند مورد استفاده "فرهنگیان" قرار گیرد

للحق

مقدمه اول(جمع آوری سند و منبع)

تاریخ دفاع مقدس سرشار از سوژه ها و اتفاقاتی است که اشاره به هر کدام می تواند محرکی برای تغییرات اخلاقی و تربیتی یک جامعه گردد.

اغلب تصاویری که برای نسل جوان از این قسمت از تاریخ نقل می شود، مربوط به میدان جنگ و خط مقدم است، اما کمتر تصویری از پشت جبهه برای نسل جوان نقل می‌شود در حالی که در پشت جبهه، زنان، بچه‌ها و پیرمرد‌ها مشغول کمک به دفاع از کشور بوده‌اند.

یکی دیگر از ایرادهای روایت تاریخ دفاع مقدس این است که اغلب روایت‌ها مردانه است و زندگی خانم‌ها کمتر روایت شده است برای مثال یکی از این اندک روایت ها، روایت کمتر شنیده شده زنان پیشمرگ نهاوند است که وقتی متوجه می‌شوند منافقان در غذای ارسالی به جبهه سم ریخته‌اند خود، غذاها را تست می‌کرده‌اند که از سالم بودنش مطمئن شوند.

مقدمه دوم(بار تربیتی برای مصاحبه کننده)

ارتباط‌گیری با خانواده‌های رزمندگان دفاع مقدس و جمع‌آوری خاطرات آنها علاوه بر این که می‌تواند به گردآوری منبع و سندی برای جوانان و نسل‌های آینده، منجر شود، خود می‌تواند برای مصاحبه کننده‌ها بار تربیتی داشته باشد و آنها را بی‌واسطه با فضای خانواده‌های رزمندگان در زمان دفاع مقدس و رابطه بین اعضای خانواده آنها، آشنا کند.

مقدمه سوم(درگیر کردن فضای تئوری مدرسه و دانشگاه با کار عملی)

یکی از ایرادات سیستم آموزشی، عدم ارتباط بین درس‌های تئوری و کار عملیست، دانش‌آموزان و دانشجویان کمتر، مشاهده‌ای از کارکردهای درس‌هایی که می‌خوانند را دارند، و این باعث عدم درک مناسب از آنچه می‌خوانند، می‌شود، طرحی که در ادامه معرفی می‌شود می‌تواند خلاء مربوطه را در درس تاریخ تا حدود زیادی جبران کند.

معرفی طرح

تهیه کتاب هدف کوتاه مدت این طرح است؛ بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان نهادی که به امور شهدا و جانبازان رسیدگی می‌کند می‌تواند با تعاملی که با آموزش و پرورش و دانشگاه صورت می‌دهد، پروژه جمع‌آوری خاطرات مادران و همسران رزمندگان را به عنوان یک قسمت از واحدهای درسی در دروس مدرسه و دانشگاه جای دهد، و اسناد، خاطرات و سوژه های مناسب فیلم، کتاب و نشریه را در مدتی کوتاه جمع کند.

در پایان

"وظیفه من نیست!" متاسفانه این جمله یکی از آفات هیئتی نبودن کارهاست.

امید است با قانونی شدن این طرح و جمع آوری تاریخ کامل دفاع مقدس، وظیفه خودمان را در قبال جوانان و نسل آینده به طور مناسب انجام دهیم.

دفاتر خبر شهرستان ها درگاهی برای فیلتر اخبار شهرستان ها!

ساعت حدود 12 یکی از روزهای اردیبهشت

برای آشنایی با دفتر خبر اقلید به بلوار شریعتی مراجعه کردم، در بسته بود، زنگ زدم، خبری نشد

به شماره همراهی که برروی بنر دفتر اقلید بود تماس گرفتم، خانمی جواب داد، شماره مسئول دفتر را خواستم، با توضیحی مختصر شماره آقای رحیمی را در اختیارم قرار داد

ساعت حدود14

آقای رحیمی مسئول دفتر خبر اقلید مشغول تهیه گزارشی از شروع ماه مبارک رمضان در اقلید بودند و پس فردا را برای ملاقات حضوری تعیین کردند

ساعت حدود12(روز موعود)

ساعت حدود 11 صبح برای ملاقات مسئول دفتر خبر اقلید به دفتر خبر در بلوار شریعتی مراجعه کردم، کسی در را باز نکرد، مشهدی قدم، نانوای معروف محله گفت: "نیست"، ناکهان سمندی سفید دم درب دفتر ایستاد، امیدوار شدم، خود آقای رحیمی بودند مسئول دفتر خبر شهرستان اقلید، جوانی حدود35ساله، خود را معرفی کردم و به دنبال او که به سرعت به داخل رفت راه افتادم

خانه ای 3 یا 4 خوابه، موکت شده، صندلی های مرتب جلو تلویزیون، دوربین حرفه ای روی سنگ اپن آشپزخانه، دو کامپیوتر و پرینتر، حکایت از این می داد اینجا دفتر خبری است!

آقای رحیمی که عجله داشت را به حرف گرفتم، و از دفتر خبر شهرستان #اقلید پرسیدم، او که گویی مرا جوان جویای شغلی یافته بود گفت همه اعضای دفتر به صورت افتخاری کار می کنند، گفت یکی از ما کارگر است و دیگری کشاورز

گفتم در موسسه فیلمسازی در تهران شاغل هستم، کمی گاردش باز شد و البته همچنان عجله داشت برای تایپ صورت جلسه‌ای که گویی در فرمانداری داشته است

گفتم اگر  در موضوعات نماز جمعه کار کنید ما برای پخش حمایت می کنیم

گفت در شبکه مجازی پخش می کنید؟ گفتم نه از طریق رابط هایمان در #تلویزیون پخش می کنیم

گفت رابطان باید قوی باشد

گفتم قوی هست، با مسئولین طرح و برنامه شبکه های 2 ، 1 و افق آشنایی داریم

گفت باید رئیس شبکه آشنا باشید که پخش شود....گاردش دوباره بسته شده بود

گفتم اصلا شما طرح مستند با موضوع نمازجمعه بنویسید دفتر خودمان برای ساخت حمایت مالی می کند

کمی نرم شد، اما همچنان عجله داشت

گفت شماره ات را بده، شماره ام را با اشتیاق دادم و از او خداحافظی کردم

در مسیر منزل گفتم چقدر خوب شد از این به بعد حداقل یک فیلمساز در اقلید میشناسم که موضوعات بومی-ملی را به او پیشنهاد دهم

.

.

دو ماه گذشته است و خبری از تماس آقای خبرنگار نشد.

بعدا از دوستی شنیدم پول خبرنگارها را در خیلی از شهرها #فرمانداری می دهد و فیلتر خبری شهرستان در واقع نماینده مسئولین اجرایی شهرستان هست

با این اوصاف باید درک کرد که چرا اخبار مهم شهرستان که عمدتا مسائل چالشی مربوط به دستگاه های دولتیست نباید کمترین درزی به بیرون کند، چرا که پول خبرنگار #افتخاری شهرستان را آقای فرماندار می دهد!

 

#زمین_سبزه‌وار #پروژه_20ساله #کارخانه‌جات_تعطیل #دانشگاه_آزاد

 

 

طرح برنامه ای اقتصاد محور

مقدمه

با توجه به عدم ارتباط کامل بین صنعت و علم (و نه لزوما دانشگاه) و همچنین اشاره رهبر معظم انقلاب در صحبت های اخیرشان به لزوم استفاده موثر از طرح ها و نظرات نخبگان، حضور برگزیدگان جشنواره های علمی مختلف و از جمله برگزیدگان جشنواره خوارزمی در یک برنامه کوتاه (5 تا 8 دقیقه ای) و ثابت تلویزیونی می تواند خلاء مربوطه را در مدیوم مربوط به صدا و سیما و بخصوص در بخش برنامه تا حدودی جبران کند، و نقطه عطفی گردد در استفاده موثر از این عزیزان در تصمیمات تصمیم گیرندگان اصلی که همان مردم هستند.

پیشرفت های علمی و فیلمساز

فیلم ساز برای به تصویر کشیدن موضوعات مهم کشور نیاز به درک درستی از فضاهای مورد نظر دارد

یکی از فضاهایی که کمتر کار شایسته ای درباره آن در ایران ساخته شده است بحث پیشرفت های علمی است

روایت چگونگی دست یابی به این پیشرفت ها نیازمند برقراری ارتباط فیلمساز با فضای تعلیم و تربیت است و شاید کم خرج ترین راه برای برقراری این ارتباط، دست به قلم شدن اهالی این فضا و نوشتن خاطرات خود باشد

برای دریافت طرح کامل، لطفا رزومه خود را به ایمیل 4masoudireza@gmail.com ارسال بفرمایید.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

فیلم نامه کوتاه آماده ساخت

عموی شهیدم

روز-خارجی-تصاویر مربوط به گلزار شهدا
صدای میثم: خیلی سخت پسند بودم...هر کسی یه مدله دیگه...میثم رو به دوربین صحبت می کند
میثم: رفتی برای خودت عشق و حال بقیه هم هیچی دیگه... گفتم یه عمو دارم اونور هوای مارو داره...زن برام پیدا می کنه...
میثم و خدیجه کنار مزار شهید نشسته اند
میثم: ببین هم فامیلی شماستا
خدیجه: عمومه...
میثم: واقعا؟؟!!!
صدای میثم: بعد از ازدواج مثل همیشه برای فاتحه رفته بودیم سر مزار عموم
وقتی خانمم گفت مزار کناری مزار عموشه .......بیشتر شرمنده شدم (تا خوشحال)